./ امشب دلم غنج میرود که بیایم پیشت چون قلبم سنگین شده و در نظرم همه راه های زندگی دشوار شده است. امروز صبح کمی کار کردم و بعدازظهر اصلا. انگار انرژی نداشتم و کارهایم را از یاد برده بودم .ساعتها و روزها و هفتهها چنان است که گویی آدم را لای دست و پنجهاش میکشد .تو هم خودت با این حال آشنایی. مدتهاست که میدانم این اوقاتی که از همه چیز روگردانم خطرناکترین اوقات روحیام است.اوقاتی که میخواهم فرار کنم و در دوردست ها زندگی کنم٬ دور از هرکس و هر چیز که دور زدن کار راحتیه ..کاش بمونی پای همه چیزش..@
میدونی قیمت دل سوخته چند رفیق.......$##
بیرحمی برای من یا تو.......##
,زندگی ,اوقاتی ,حال ,آشنایی ,میدانم ,اوقاتی که ,و در ,از همه ,همه چیز ,که از
درباره این سایت